حرف‌هایم

ماهیِ عجیب در دریا

دوشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۲۲ ب.ظ

ماهیِ بی‌رنگ معمولی داشت در دریا حرکت می‌کرد، بی آن‌که کسی متوجه‌ش بشود. آخَر او نامرئی بود و هیچ کدام از آب‌زیان دور و بر نمی‌توانستند ببینندش.

ماهیِ بی‌رنگِ معمولی  برای لحظه‌ای احساس کرد که سمتی از بدن‌ش با یک خط محدود شده و دیگر نامرئی نیست. در همین لحظه‌ها بود که همین حس را در سمت دیگر بدن‌‌ش داشت.

او از دو طرف محدود شده بود و حالا، همه‌ی آب‌زیان دو طرف دریا او را می‌دیدند. ماهیِ بی‌‌نگِ معمولی به یک آن جستی زد و از آن‌جا دور شد. بله، ماهی نامرئی ما در تور نقاش گیر کرده بود و حالا، بخشی از زندگی او در کاغذهای نقاش ادامه می‌یافت.

ماهی، روزها و شب‌های زیادی است که برای آزادی از بند کاغذ دعا می‌کند. ای کاش نقاش تصویر او را پاک کند.


  • رضا محمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی