برو بیرون دیگه!
برو بیرون دیگه!
ظاهرا قرار است همهی کارهای ما در نهایت به نمودی بیرونی تبدیل شود. این نمود بیرونی تا حد امکان باید کامل باشد. یعنی تا جایی که میتوانیم بایستی آن را به کمالش نزدیک کنیم. منظور از نمود بیرونی همان نمود مادی است که درکش میکنیم. البته نمیتوان تاثیرات غیب و شهادت را بر هم نادیده گرفت. اما چاره چیست؟ چیزی که در این عالَم مورد قضاوت قرار میگیرد همین نمود مادی است. مثلا اسکناس، مثلا موس، مثلا لپتاپ. اینها تولیدات اندیشهها، علمها و تلاشهاست که به نمودهایی بیرونی تبدیل شدهاند.
حال نمیدانم چرا من انگیزه و ذوق زیادی برای ایجاد یکی از این نمودهای بیرونی ندارم و خیلی دوست دارم که در همان اندیشهها غور کنم. دوست دارم برای همیشه در این اقیانوس بیانتها غرق باشم و بگردم، دوست دارم انواع و اقسام صدفها را ببینم و بشناسم و لمس کنم، اما فکر اینکه با مروارید آنها چه جواهراتی میتوان ساخت و برای مردم خشکی برد، مرا چنان تحریک نمیکند.
فکر میکنم بیش از هر چیز، موجودی به نام نیاز است که موجب حرکت میشود، و همین بینیازی است که فرد به ظاهر مملو را به خودکشی و خلاصی از این سکون دائم متمایل میکند.
باید راهی پیدا کرد برای ترغیب به حرکت، یا به قول علی حاجی اکبری: «حضرت حرکت علیهالسلام»
- ۹۳/۱۲/۰۹