حرف‌هایم

 

ربات اینستاگرام چیست ؟

 

 های فالوور هوشمند ترین ربات اینستاگرام میباشد که به شما در ارتقا فالوور اینستاگرام یاری میکند. شما میتوانید با پکیج های متعدد در دو جور هنگامی و چند که ربات اینستاگرام ذیل اینترنت های فالوور در مشت شما می گذازد انتخابی باصرفه خیس داشته باشید. اصلی ترین مزیت به کارگیری از ربات فالوور اینستاگرام این میباشد که ارتقاء فالوور برای شما به طور هدفمند انجام می گردد و سرویس ها جانبی بخش اعظمی در دست شما قرار میگیرند که به طور کامل به طور مجانی میباشند و می‌توانید از آنان برای بهبود فرایند فعالیت خویش استعمال کنید

 

. ربات افزایش فالوور اینستاگرام

 طریق کارکرد ربات ارتقاء فالوور اینستاگرام ، به این رخ میباشد که شما به آسانی با تثبیت پیج های رقبایتان ، میتوانید فالوور های آن‌ها را برای پیج خویش جذب نمائید. اینکار به شما یاری مینماید تا فالوور هایی عشق و علاقه مند به کسب و کارتان را داشته باشید و همینطور فیلتر های متفاوتی در ربات ارتقا فالوور اینستاگرام جای داده شده‌است که با تهیه هرمورد از آن‌ها میتوانید فرایند ارتقا فالوور خویش را با صرفه خیس نمائید. همینطور قابلیت به کار گیری از ربات ارتقا فالوور اینستاگرام با آزمایش رایگان برای شما فراهم شده‌است

ارتقاء فالوور اینستاگرام

 ارتقاء فالوور اینستاگرام ، کارکرد اصلی سیستم های فالوور می‌باشد.

اینکار با تثبیت پیج اینستاگرام خویش و رقبایتان شروع می شود و تا وقتی که تعداد فالوور شما به حد مد نظرتان نرسد ، سیستم به عمل خویش ادامه میدهد. ارتقا فالوور در اینستاگرام به طور ارتقاء فالوور حقیقی و واقعی میباشد و فالوور غیر حقیقی به شما ارائه نمی‌شود. همینطور با به کار گیری از سیستم های فالوور پیج شما با ارتقا فالوور ایرانی و خاجی در اینستاگرام یاور میباشد

.

شایسته ترین ربات اینستاگرام ایران

 بهترین روش افزایش فالوور اینستاگرام ، استفاده از ربات اینستاگرام کاربرمجازی میباشد
برای تهیه ربات کاربرمجازی اینجا کلیک کنید یا به لینک زیر مراجعه کنید.
https://www.v-user.com/fa/محصولات/ربات-اینستاگرام-کاربر-مجازی

به سبک پست‌های قدیمی که تصاویر سفرم را منتشر می‌کردم و کمی هم مزه می‌پراندم :)، دوباره به نظرم آمد آن حس خوب گزارش دادن را تجربه کنم. عکاسی در طول سفر به شوق نمایش دادن‌ش، ذوق آدم را بیش‌تر می‌کند و تعریف کردن «آن‌چه گذشت» نیز لذت دوباره دارد.

این بار یک سفر یک روزه‌ی خانوادگی به کاشان داشتیم که نتیجه‌ی تصمیمات «همین الان یهویی» خانواده بود!، و البته چه خوب است تصمیمات یهویی. پیش از حرکت فقط یک شهر را برای اقامت در نظر داشتیم و تقریبا بدون برنامه‌ی خاصی راه افتادیم...

kashan

بعضی‌ها خیلی راحت در فضای مجازی حرف می‌زنند، دغدغه‌ها و احساسات‌شان را بیرون می‌ریزند. اتفاقاً وقتی با این مطالب روبه‌رو می‌شوم بیش‌تر ارتباط برقرار می‌کنم و برایم جالب است. فکر می‌کنم خود آن‌ها هم حس خوبی از این کار می‌گیرند. با همه‌ی این‌ها، من خیلی نمی‌توانم این‌طور باشم، حداقل با بالاتر رفتن سن احساس می‌کنم که آدم نباید مثل بچه‌ها هر چه حس کرد را سریع نشر دهد! و حتی نه فقط به خاطر بچه بودن، که اصلاً مطمئن نیستم این کار درستی هست یا نه؟...

من هم دوست دارم که هر لحظه‌ی زندگی‌ام را، غم و شادی و بی‌حوصلگی و موفقیت و هر چیزی که از روزمره فاصله بگیرد را با جزئیات و مولتی مدیا انتشار دهم، اما همین دلایل بالا مثل یک طناب دستم را می‌بندد. گاهی که عرصه بیش از حد بر من تنگ می‌شود،‌ به این فکر می‌کنم که در این دنیای دون، اصلاً آدم غریبه وجود ندارد. همه گم‌شدگانی هستیم که به نوعی گرفتار آمده‌ایم، و با همین هم‌فکری و هم‌گویی و هم‌حسی می‌توانیم زندگی را بپذیریم و ادامه‌اش دهیم. آن‌گاه است که خیلی شرم و حیا نمی‌کنم از انتشار. به خودم می‌گویم چه اشکالی دارد؟ یک بنده‌ی دیگر خدا هم از وضع تو با خبر می‌شود، چه بسا او هم به خود بگوید: «عهه... راست میگه‌ها؛ منم دقیقا همین‌طوریم». اما چه کنم که این جسارت و تهور همیشه نیست و همین الان هم درونم بگیر و ببند است.

به‌خصوص این روزها که دست‌اندازهای عاطفی و انسانی به درد سرم انداخته، بیش از پیش این صداها در گلویم می‌پیچد و در هم گره می‌خورد و عقده می‌شود، نمی‌دانم راه خروج‌ش کجاست، درمان‌ش چیست؟...

 

در دومین پست، سه آیه بعدی سوره حمد را بررسی می‌کنیم. آیه‌های:

 

﴿۲﴾ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ

 

﴿۳﴾ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

 

﴿۴﴾ مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ

 

ادامه مطلب را ببینید.

رمضان ام‌سال تصمیم گرفته‌ام که ذهنم را از آن‌چه دین می‌پندارم پاک کنم، و قرآن را بخوانم و آن را بفهم‌م. برای همین، از چند روز پیش شروع کرده‌ام به مرور سریع آیات قرآن از ابتدا، و جست‌وجوی اینترنتی پیرامون هرچه که برای فهم قرآن لازم می‌دانم و حداقلِ مورد نیاز می‌پندارم. در خلال همین جست‌وجوها و یادداشت‌برداری‌ها و خلاصه‌کردن‌ها، به نظرم آمد که نتایج جالبی در حال شکل‌گیری است. مثلاً برای فهم یک آیه از سوره حمد، از سه منبع اینترنتی و یک منبع چاپی، تنها یک نصفِ صفحه محتوای جمع‌شده مرا راضی می‌کرد که از آیه عبور کنم و به زعم خودم لایه‌ اول درک قرآن را پشت سر بگذارم. به این فکر کردم که آیا همه همین کار را می‌کنند؟ معلوم است که نه. آیا من خودم در همه عمرم این کار را کرده بودم؟ آن هم نه!. پس چه خوب است که هم تبلیغ این کار تجربه‌شده را بکنم، و هم اگر توفیق بود، نتایج خلاصه‌شده و لقمه‌شده را، متناسب با قالب وب‌لاگ و یا شاید سایر رسانه‌های سایبری عرضه کنم.

پیش خودم گفتم بگذار یکی دو نمونه پست در «بیدق» بگذارم، اگر به نظر مفید و موفق می‌آمد، آن‌وقت فکرهای جدی‌تری برای‌ش می‌کنم. اما اگر نه، از اصرار به انتشار و اشتراک محتوای جمع‌شده‌ام دست می‌کشم و همه را برای خودم نگه می‌دارم :).

برای همین در این پست، مقدمه‌ای برای شروع این کار آورده‌ام؛ نتایج جست‌وجویی که برای آغاز به فهم قرآن لازم می‌دیدم.

ادامه مطلب را ببینید.

فهم قرآن

چرا بعضی‌ها روزه نمی‌گیرند؟

الان که ماه رمضان است. ما هم در شناس‌نامه مسلمان هستیم. کتاب آسمانی مسلمانان هم که روزه را در ماه رمضان واجب کرده. پس چرا بعضی‌ها روزه نمی‌گیرند؟

---

هنگامی که این سؤال را می‌پرسیدم، به یاد چندین سال پیش افتادم. من چندین سال پیش که شروع به نماز خواندن کرده بودم، بعضی صبح‌ها که برای نماز بیدار می‌شدم، به شدت تعجب می‌کردم از این که چرا بعضی‌ها نماز صبح بیدار نمی‌شوند و نمازشان قضا می‌شود. الان، بعد از گذشت آن چندین سال، در تعجب و حسرت‌م از کسانی که همه‌ی صبح‌ها بیدار می‌شوند و هیچ‌گاه نمازشان قضا نمی‌شود!

---

با وجود این، هنوز هم این سؤال را می‌پرسم: چرا بعضی‌ها روزه نمی‌گیرند؟

تو هم حق داری این سؤال را از من بپرسی: تو چرا نماز صبح‌ت قضا می‌شود؟

اصلاً بیا سؤال‌های‌مان را همین‌طور جدی از هم بپرسیم. درست است، آدم‌ها همه عقل دارند، حافظه هم خوب دارند، اما عقل و حافظه همه تسلیم اراده‌اند، اراده‌ها هم همه تنبل! پس بیا با سوال‌های طلب‌کارانه‌مان اراده‌های‌مان را براَنگیخته کنیم، این راه خوبی به نظر می‌رسد.

 

اخیرا به نکته‌ای درمورد گروه‌های تلگرامی رسیده‌ام.

معمولا آغاز گروه‌های تلگرامی یا بعد از دیداری حضوری‌ست و تصمیمی که در آن دیدار برای تاسیس گروه می‌گیرند، یا برای دوباره جمع کردن دوستان و آشنایانی دور از هم مثلا برای اجتناب از دل‌تنگی و دور هم بودن. بعضی گروه‌ها هم اصلا بستر اجتماعی خاصی ندارند و یک‌سری غریبه با هدفی احیانا مشترک دور هم در گروه جمع می‌شوند.

به تجربه فهمیده‌ام که نزدیکی افراد به‌وسیله‌ی این گروه‌ها (چه در تلگرام و چه سایر شبکه‌های اجتماعی) توهمی بیش نیست. گروه‌ها تنها در شرایطی می‌توانند کار خودشان را بکنند و مفید باشند که به طور موازی نیز افراد در جهان حقیقی با هم در ارتباط باشند؛ در غیر این‌صورت آن گروه محکوم به فنا یا از کارافتادگی‌ست.

مثال‌ش در دنیای واقعی این‌گونه می‌شود: فرض کنید دوستی را هر روز می‌بینید و با هم صمیمی شده‌اید، مثلا با هم هم‌کلاس هستید. ممکن است در این ایام شما از همه‌ی سَر و سِر هم خبر داشته باشید و حتی هم‌دیگر را با اسم مستعار نیز صدا بزنید! پس از چندی مدرسه‌ی شما تمام شده و شما پس از چند سال دوری از او، دوباره در خیابانی ملاقات‌ش می‌کنید. اصلا عجیب نیست که در این شرایط شما او را حتی «تو» صدا نکنید و بهش بگویید «شما»!

 

داستان گروه‌های تلگرامی هم همین است، تا دیدار تازه است و روابط داغ، تلگرام و کلا فضای مجاز می‌شود مکمل روابط دنیای فیزیکی ما و گروه‌ها هم فعال خواهد بود، اما هر چه آن داغی سردتر شود و دیداری تازه نشود، همان اتفاق دنیای حقیقی برای ما می‌افتد، یعنی کم‌تر میل و انگیزه به ارتباط پیدا می‌کنیم و حتی آن گروه کم‌تر محلی از اعراب پیدا می‌کند.

بنابراین بیایید توهم ارتباط در دنیای مجازی را از سرمان بیرون کنیم، اگر فکر می‌کنید با گروه‌های تلگرامی دوست‌ها و فامیل‌های‌تان را حفظ کرده‌اید سخت در اشتباهید، اتفاقا به دلیل فضای مصنوعی این شبکه‌ها، امکان سوء تفاهم و بروز مشکلات بیش‌تر هم می‌شود و چه بسا یک رابطه‌ی صرفا تلگرامی روابط واقعی‌تان را هم خراب کند. بعد از همه‌ی این حرف‌ها به قول قدیمی‌ها می‌رسیم که می‌گفتند:

«از دل برود هر آن‌که از دیده برفت»...

 

پ.ن: این را در کانال تلگرام نوشتم. ظاهرا به آن معتاد شدم و فعلا در همان‌جا رحل اقامت افکنده‌ام :))

.اگر علاقه داشتید آن‌جا نیز بیدق را هم‌راهی کنید

 

سلام، خوبین؟ :)

خیلی حرص می‌خورم از این‌که این‌جا به‌روز نمیشه :(

نمی‌دونم چرا قدیما انقدر اشتیاق داشتم که هرچی میشه بیام این‌جا بنویسم ولی الان هرچقدر تلاش می‌کنم نمیشه :|

ماهیت «متغیّر» و «در حال تحول» زنده‌گی چیزیه که اون رو و آدم‌های زنده‌گی‌کننده رو غیر قابل پیش‌بینی می‌کنه؛ یک‌باره برمی‌گردی و می‌بینی که ای دل غافل! همه چیز عوض شده...

فکر می‌کنم عنصر کلیدی در بلاگ‌نویسی اعتمادبه‌نفس باشه،‌ چیزی که اول‌ش زیاد داری و بعدش کم، درست برعکس هر فرآیند دیگه‌ای در دنیا!

مثل بچه‌هایی که تا وقتی بچه‌ن کارهای جسورانه و متهورانه می‌کنن اما وقتی به سن عقل و محاسبه می‌رسن سخت از جاشون تکون می‌خورن و ترسو می‌شن!

انگار که آدم با آگاه‌تر شدن کمی دست و بال‌ش بسته و شجاعت‌ش کم میشه. من هم شاید وقتی با افکار و حرف‌ها و افرادی بسیار بزرگ‌تر از خودم آشنا شدم کمی ترسیدم. ترسیدم که کلام ناقص و گاهی بی‌هوده‌ی من در مقابل کلام‌های محکم‌ و بزرگ‌تر از خودش بی‌آبرو بشه. بنابراین دیگه آدم بامهابایی شدم و بی‌مهابا پست نذاشتم!

خلاصه ناراحتم از این وضعیت،‌دعا کنید که به یه نحوی درست بشه..  :))

یا علی