- ۲۲ آذر ۹۴ ، ۱۳:۳۴
- ۳ نظر
معمولا به خریدهای خانه کاری ندارم، یعنی اعتقاد دارم که هر کسی احساس نیاز به خریدن یا تعمیر چیزی میکند، خب خودش برود انجامش دهد! فکر میکنم اگر مثلا دستهی کتری شکسته است، حتما مادرم زیادی آن را سنگین کرده یا آن را کج بلند کرده است. اگر هم کسی را مقصر نبینم، به خودم میگویم چهقدر اینها تجملاتی فکر میکنند، خب حالا یک جوری همین را استفاده کنند دیگر..
امروز نمیدانم چه شد، از خواب که بیدار شدم و مادرم را در حال بیرون رفتن دیدم، به او گفتم که من کارهای عقب افتادهاش را انجام میدهم و با لبخندی چون سوپرمن گفتم: «برو که من هستم!»